هیچکاک؛ عشق، ترس و تعلیق
به گزارش مجله وبلاگ فروش، سینما موسیقی و ریتم است، سینما هیجان است، سینما احساس و عاطفه است، سینما داستان است، سینما روایت است، سینما افسانه است، سینما رمان کوتاه است، سینما فرهنگ است، سینما آیینه است.
سرویس فرهنگی خبرنگاران- زهرا قربانی رضوان؛ سینما موسیقی و ریتم است، سینما هیجان است، سینما احساس و عاطفه است، سینما داستان است، سینما روایت است، سینما افسانه است، سینما رمان کوتاه است، سینما فرهنگ است، سینما آیینه است. سینما تو را می نشاند. با تحرک اش تو را ساکت و مبهوت می سازد و به جهانیی دیگر می برد. اندوه و گریه را مخدوش می نماید. نه این است و نه آن و این همه چیزی نیستند جز زندگی و مرگ و در پی مشاهده این تولد و مرگ از فیلمی به فیلم دیگر می نشینی و این چرخه تکرار می گردد؛ تولد و زندگی و فنا. سید ضیاء الدین دری
می خواهیم از سینما برای سینما دوستان بگوییم. از کسانی بنویسیم که جزء اولین های این هنر شدند و صاحب سبک. از هالیوود با هیچکاک و کوبریک و اسپیبرگ تا سینمای ایران و کارگردانانی مثل علی حاتمی که سینما را ساختند.
هیچکاک تقدیم می نماید
آلفرد هیچکاک کسی که عظمت و عظیمی هنر هفتم را به معنای واقعی کلمه به سینمای قرن بیستم میلادی عرضه کرد. هیچکاک این کارگردان انگلیسی-آمریکایی که یکی از نوابغ سینمای جهان بشمار می رود تحصیلات ابتدائی را در مدرسه ژزوییت ها گذراند و در رشته مهندسی ادامه تحصیل داد. فعالیت های سینمایی هیچکاک از سال 1920 در انگلستان به عنوان نقاش و طراح صحنه آغاز شد سپس تجربه ای در نویسندگی و دستیار کارگردانی کسب کرد و در آخر راستا اصلی هدف خود یعنی کارگردانی را پیمود. هیچکاک بیش از 60 فیلم درخشان ساخت که توانایی او در روایت داستان و نوع کارگردانی اش باعث شد بعد از گذشت سال ها هنوز هم مورد تحلیل و آنالیز قرار گیرند و هم چنان در کلاس های درس فیلمسازی تدریس شوند. از جمله آثار او می توان به ربکا، روانی، مرد عوضی، آقا و خانم اسمیت، پرندگان اشاره نمود.
عشق، تعلیق و جبر از عناصر اصلی سینمای هیچکاک است که در بستر ژانر وحشت و معمایی عرضه شده اند. البته نباید جایگاه و اهمیت خنده را از او جدا کرد. با اکران فیلم روح (1960) سالن های سینما فریاد تماشاگران را از ترس و وحشت هرگز فراموش نمی نماید. او با این فیلم توانست برنده جایزه اسکار بهترین فیلم و فیلمبرداری گردد.
بیشتر قهرمانان داستان هیچکاک حساس و شنماینده هستند و این ماهیت در شخصیت های دیگر فیلم دیده می گردد. آن ها هویت خود را از دست می دهند یا تصور می نمایند که به شخص دیگری بدل شده اند. اغلب شخصیت ها با کسانی روبه رو می شوند که بعد متوجه می شوند او همان کسی نیست که آن ها انتظار داشتند.
یکی از نقاط قوت هیچکاک توانایی او در قاب بندی است. بیننده از این طریق افکار شخصیت ها را در می یابد. شیوه به کار گیری نمای نقطه نظر شخصیت ها نیز از ویژگی های سبکی کار اوست که در تمام دوران فیلم سازی اش باقی ماند و دوربین او در ایجاد دلهره و ناامنی توانسته به بهترین وجه عمل کند. فیلم پنجره پشتی که در سال 1954 ساخته شد نمونه شاخص همین امر است. فیلمی عمیقا مدرن که از اتاق یک عکاس خبری آغاز می گرددکه با پای شکسته بر روی یک جایگاه چرخدار نشسته و برای برطرف بیکاری در حال تماشای حرکات همسایه های آپارتمان مقابل است. یعنی کنجکاوی در زندگی آدم ها و احساسات، عواطف، ترس ها و…. قاب پنجره راه نفوذی است به درون انسان ها و تاکید بر زاویه دید شخصیت از آن ساختمان که زندگی دیگران را واکاوی می نماید. در این فیلم دوربین دو ساختار متمایز را پیش می گیرد. در اتاق خبرنگار متمرکز عمل می نماید، اما در نما های آن سوی حیاط متحرک و پرانرژی می گردد. بعد ها این فیلم الهام بخش کارگردانان به نامی، چون آنتونیونی در فیلم آگراندیسمان و فورد کاپولا در فیلم مکالمه شد.
هیچکاک با دوربین فروید
زمانی که هیچکاک فعالیت های خود را بصورت جدی آغاز نموده بود، تفکرات فرویدی جز پرطرفدار ترین نظریه هایی بود که در آن موقع برای هر مخاطبی جالب و پرطرفدار بود. هیچکاک بحث روان کاوانه ماهیت خود را مدیون زیگموند فروید است. فروید در کوشش بود ناهنجاری های روانی را شرح دهد و معتقد بود هیچ ناهنجاری اتفاقی نیست و حتی می توان گفت از دوران کودکی نشات می گیرد. به همین دلیل هیچکاک در کارنامه خود گریزی هم به نماد های فرویدی دارد و از این نظریه در فیلم طلسم شده استفاده می نماید. این نخستین فیلم تریلر روان شناسانه پس از جنگ هیچکاک است که در آن یک روانکاو تیمارستان خود فکر می نماید یک جنایتکار است. رد پای نقاشان سورئالیست در این فیلم را می توان در عناصر تصویری تماشایی این فیلم که توسط سالوادور دالی طراحی شده است دید. مفاهیم فرویدی که هیچکاک به آن می پردازد از افسانه یونانی ادیپ سرچشمه می گیرد.
سرکوب، یکی دیگر از مفاهیم فرویدی است که در فیلم های او دیده می گردد. فروید معتقد است: انسان ها زمانی امر سرکوب را انجام می دهند که قصد دارند از یک مسئله ای بگریزند و آن را تا حد امکان از خود دور یا فراموش نمایند. میتوان گفت علاقه و باب میل بودن پرداخت به ژانر وحشت و ترس، از کودکی هیچکاک نشات می گیرد او می گوید: من با پلیس مخالف نیستم، فقط از آن ها می ترسم. تنها راه خلاص شدن از ترس هایم این است که آن ها را فیلم کنم.
در فیلم پرندگان (1963) درونمایه های فررویدی را می توانیم به وضوح مشاهده کنیم. پرندگان روایت دختری است که در یک پرنده فروشی با مردی آشنا می گردد. دختر دو مرغ عشق را به بودگانی که شهری ساحلی است می برد. رفتار مشکوک مرغان دریایی و کلاغ ها غیرعادی و نوید دهنده تشنج و جنگ است. در انتهای فیلم می بینیم در یک جشن تولد، موجی از کلاغ ها حمله ای عظیم و بی رحمانه ای را آغاز نموده اند. می توان گفت این پرندگان نماد هایی هستند از مسائل هر روزه انسان ها که سبب دلهره و ترس آن ها می گردد، اما علت این اتفاقات بصورت آگاهانه قابل درک نیستند.
ما از یک سو رابطه انسان ها با یکدیگر را مشاهده می کنیم و از سوی دیگر رابطه انسان ها با پرندگان را. استفاده از صدای پرندگان به جای موسیقی، نقش اصلی حیوانات را پررنگ تر می سازد. قدرت سکوت بر همگان آشکار است. این قدرت را می توان بصورت عمیق در صحنه انتهایی فیلم مشاهده کرد درست جایی که پرندگان حمله نموده اند و تنها سکوت، فریادی است گویا تا وخامت اوضاع را بیان کند. هیچکاک معتقد است: اگر فیلمی خوب است، صدا می تواند قطع گردد و تماشاگر هنوز کاملا حواسش به این باشد که دارد چه اتفاقی می افتد. فیلم پرندگان که با بودجه 000/300/3 دلار ساخته شده بود و توانست در گیشه با انبوهی از استقبال تماشاگران روبرو گردد و به درآمدی 529/403/11 دلاری دست یابد.
هیچکاک در سرزمین هالیوود
هیچکاک در 1940 میلادی وارد هالیوود شد و نخستین فیلم آمریکایی خود را با نام ربکا، که یک تریلر روان شناختی رمانتیک است، ساخت. این فیلم بر اساس رمان روانشناسانه و پر از تعلیق ربه کا، اثر نویسنده انگلیسی دافنه دوموریه ساخته شده است. فیلمی سیاه و سفید که فضای تاریک فیلم را بهتر نمایش می دهد. می توان علاقه هیچکاک را به ژانر وحشت و فیلم های دلهره آور را نشات گرفته از اتفاقات کودکی آن دانست.
هیچکاک با اینکه سبکی منحصر به فرد داشت، اما با استادی تمام نیز در تدوین فیلم های خود از دوقالب متفاوت سینمای کلاسیک استفاده می کرد. یکی روش سینمایی مورنائو که در آن حرکت دوربین و میزانسن مورد توجه قرار می گرفت و روش دیگر آیزنشتاین که متکی بر تدوین بود.
فیلم طناب که نخستین فیلم رنگی هیچکاک به حساب می آید درباره نظریات نیچه و درمورد انسان برتر است که از پانزده نمای هفت و نیم دقیقه ای تشکیل شده که تنها هشت برداشت بلند دارد و در آن بیش از 150 حرکت متفاوت دوربین را می توان دید. موضوعی که بیانگر مهارت و توانایی بالای هیچکاک است. تعداد بیشماری از فیلم های این کارگردان انگلیسی از جمله طناب بر اساس فن نمایش صحنه است. به اینگونه که تمام کنش ها در صحنه و بصورت پیوسته در حال برداشت است. درست مانند صحنه تئاتر که پیوستگی لازمه اصلی آن است. فضا های بسته و لوکیشن های محدودی که در این فیلم به کار رفته است کار اصلی جذب تماشاگر را انجام می دهد. لحظه به لحظه بیننده منتظر افشای راز و حل معما است و این ممکن نبود مگر با استادی تمام هیچکاک که صحنه را با این چیدمان به مقصد می رساند. فیلم در آن سال ها با استقبال زیادی روبروه نشد و تنها توانست در گیشه 3 میلیون دلار به فروش برسد.
او برای استفاده از هر چیز در صحنه و قاب خود دلیلی داشت و باید نقش آن معین می شد. نوعی پیوند بین دو نما و دریافت خروجی معنای آن مانند فیلم سی و نه پله که اقتباسی از رمان جان بوکان است یکی از شاهکار های هیچکاک محسوب می گردد. این فیلم داستان مردی را روایت می نماید که زندگی اش بصورت اتفاقی با یک نقشه جاسوسی بین المللی گره می خورد. فیلمی سراسر تعلیق که نمای جیغ یک زن و سوت قطار با هم انطباق پیدا می نمایند تا معنای مورد نظر برداشت گردد.
حضور کارگردانان در فیلم های خود اغلب اتفاق می افتد، اما حضور هیچکاک در فیلم هایی که می ساخت نوعی ویژگی شاخص او بود که به عنوان امضا او مهر تاییدی به حساب می آمد. برای مثال او در فیلم مستاجر برای نخستین بار در لحظه ای کوتاه ظاهر می گردد که این حضور به امضای او در فیلم های بعدی تبدیل می گردد. در فیلم طلسم شده به عنوان مردی که آسانسور را ترک می نماید و در فیلم طناب به عنوان مردی که بعد از تیتراژ فیلم در خیابان راه می رود حضور پیدا نموده است. تنها فیلمی که او در آن حرف زد، فیلم مرد عوضی در سال 1956 بود. در سال 1955 تا 1962 مجموعه تلویزیونی آلفرد هیچکاک تقدیم می نماید را ساخت که خود راوی داستان بود با ترکیبی از ژانر های درام و دلهره و جزو 100 مجموعه برتر تلویزیونی نهاده شد.
از ویژگی های شاخص و منحصر به فرد این سریال تیتراژ آغازین آن است. دوربین روی کاریکاتور هیچکاک زوم می نماید و موسیقی مارش عزای ماریونت پخش می گردد ما سایه هیچکاک را می بینیم که وارد کادر می گردد و با لحنی ترسناک و وحشت آور رو به بینندگان می گوید:عصر بخیر!. این مجموعه 7 فصل دارد که هر قسمت آن 25 دقیقه است. پنج سال پس از مرگ هیچکاک این سریال دووباره بازسازی شد. در این قسمت های بازسازی شده می توان به رنگی بودن فیلم و تدوین بخشی هایی از آن اشاره نمود. البته که هرگز نتوانست محبوبیت سری اصلی را به دست آورد.
هیچکاک نیز همردیف کارگردانان عظیمی همچون، استنلی کوبریک، اورسن ولز، چارلی چاپلین و اینگمار برگمن است که هیچگاه نتوانست جایزه اسکار را به دست بیاورد.
منبع: خبرگزاری دانشجوآژانس مسافرتی: دور زمین | سفر به دور زمین هیچوقت اینقدر آسون نبوده! تور ارزان، تور لحظه آخری، اروپا، تور تایلند، تور مالزی، تور دبی، تور ترکیه
sale-blog.ir: مجله وبلاگ فروش | ارائه نرم افزارهای مدیریت وبسایت